رسانه کلیک – در این سامانه افراد میتوانند کالاهای مورد نیاز خود را به صورت کوتاهمدت و بلندمدت از ایران رنتر اجاره کنند.
برای مثال، اگر فردی به دوربین عکاسی احتیاج داشت، میتواند برای مدتی آن را از ایران رنتر اجاره کند. البته این سامانه اجاره بلندمدت هم دارد و کاربر میتواند به مدت ۱۲ ماه کالای مورد نیاز خود را اجاره کند.
از سویی دیگر افرادی که مایل هستند میتوانند در تأمین وسایل مورد نیاز به ایران رنتر کمک کنند و درواقع از این طریق کسب درآمد هم داشته باشند. لازم به ذکر است کاربر میتواند در زمان اجاره حق بیمهای برای کالا پرداخت کند که در صورت خرابی کالا تا ۷۰% خسارت را ایران رنتر پرداخت میکند.
گفتنی است لوازمی که در ایران رنتر اجاره میرود، وسایل دیجیتالی مانند انواع دوربینها، موبایل، تبلت، لپتاپ، کنسولهای بازی، و لوازم اداری است. این سامانه در حال حاضر در سطح تهران به ارائه خدمات میپردازد اما قصد دارد در آینده شهرستانها را هم تحت پوشش خود قرار دهد.
شبکه پخش خانگی نتفلیکس در نظر دارد به بینندگانش، اجازهی انتخاب خط داستانی یک قسمت از سریال یا فیلم را بدهد. این شرکت احتمالاْ اولین قسمت از این پروژه را قبل از پایان امسال عرضه خواهد کرد. البته این پروژه همچنان مخفی است.
آینه سیاه (Black Mirror)، سریال آنتولوژی علمی-تخیلی و برنده جایزهی امی شبکه نتفلیکس است که فصل پنجم آن دسامبر امسال پخش میشود. محبوبیت این سریال بیشتر به علت پرداخت آن به مسائل و مشکلات اجتماعی مرتبط با فناوری است. بینندگان در یکی از قسمتهای فصل آتی این سریال، امکان انتخاب مسیر داستانی دلخواه را خواهند داشت.
ورود به برنامههای انتخاب داستانی نشانگر این است که Netflix قصد سرمایهگذاری بزرگی را روی فرم جدیدی از سرگرمی دارد که بهعنوان تلویزیون تعاملی(interactive TV) شناخته میشود. این شرکت با گسترش کسبوکار خود در سرتاسر جهان، به دنبال راههای جدیدی برای جذب مشتریان است. با ترکیب عناصر بازیهای ویدیویی و تلویزیون سنتی، معجونی حاصل میشود که میتواند بر تعدادی از سریالها اعمال شود.
نتفلیکس پیش از این، با ارائهی تمام قسمتهای یک سریال بهطور همزمان، تغییری در مدل تجاری تلویزیون ایجاد کرد. با این حال این شرکت تا به امروز، برای تغییر و تحول برنامهها یا روش نمایش آنها دستاورد بزرگی نداشته است. نتفلیکس همچنان مانند سایر شبکههای تلویزیونی، سیتکامهای ۲۵ دقیقهای، مستندهای چندساعته و فیلمهای دوساعته منتشر میکند.
نتفلیکس انتشار چند قسمت از برنامههای انیمیشنی مخصوص کودکان با قابلیت انتخاب خط داستانی را شروع کرده است. در چند دقیقهی ابتدایی «Puss in Book»، بیننده باید انتخاب کند که گربهی داستان با یک خدا بجنگد یا یک درخت. پس از تماشای یک خط داستانی، بیننده میتواند برگشته و سناریوهای دیگر را نیز تماشا کند.
نتفلیکس همچنین قصد عرضهی سریال انیمیشنی جدیدی مبتنی بر بازی ویدیویی محبوب ماینکرفت(Minecraft) را دارد. شرکت Telltale Games که در حال همکاری با نتفلیکس روی این سریال بود، اخیراً بیشتر کارکنان خود را اخراج کرده است. اما این نمایش تقریبا آماده شده است و تا پایان امسال عرضه میشود.
قسمت جدید آینه سیاه اولین آزمایش نتفلیکس در زمینهی برنامههای تعاملی لایو اکشن (live-action)، و اولین برنامه تعاملی مخصوص مخاطبین بزرگسال است. شرکت کالیفرنیایی Los Gatos، قراردادی برای اجرای حداقل یک پروژه لایو اکشن دیگر بسته و در حال مذاکره برای پروژههای بعدی است.
دو مورد از این پروژهها، اقتباسهایی از بازیهای ویدیویی هستند. البته نتفلیکس برخلاف گزارشهای اخیر، برنامهای برای انتشار بازیهای ویدیویی ندارد.
این نوع جدید از روایت داستان میتواند روند تولید و قرارداد را پیچیده کند. چنین محصولاتی نیازمند فیلمنامه و فرآیند ساخت طولانیتری هستند تا تمامی سناریوها پوشش داده شود. همچنین دستمزد نویسندگان و تولیدکنندگان نیز بالاتر میرود.
چارلی بروکر، روزنامهنگار سابق، آینهی سیاه را در سال ۲۰۱۱ برای شبکه ۴ تلویزیون بریتانیا خلق کرده و ۴ فصل را برای این سریال به همراه آنابل جونز، برنامهریزی کرد. نتفلیکس در سال ۲۰۱۵ حقوق تمامی قسمتهای قبل و فصلهای آینده این سریال را تصاحب کرد.
۲ فصل از ۴ فصل قبلی آینهسیاه از جمله فصل ۴، در ماه دسامبر عرضه شدند. تولید فصل ۵ این سریال نیز امسال شروع شده بود.
شاخههای مختلف خط داستانی آینه سیاه قطعاً از برنامه کودکان پیچیدهتر خواهد بود؛ اما این موضوع مانعی برای نتفلیکس محسوب نمیشود. تجربهی مشتری در نتفلیکس، مهمترین اصل است. از تست کیفیت شبکههای موبایل در بمبئی گرفته تا تحقیق درباره ترجیح زیرنویس یا دوبله در بزریل، همه نشان از اهمیت این موضوع نزد نتفلیکس دارد.
تولیدکنندگان تلویزیون تعاملی با سرمایهگذاری روبهرشد نتفلیکس در این حوزه، به روزهای خوش امیدوارند. HBO، سرسختترین رقیب نتفلیکس، اولین محصول تعاملی خود را چندی پیش منتشر کرد؛ نسخه بلندتر از موزائیک (Mosaic) به کارگردانی استیون سودنبرگ (Steven Soderbergh).
امروزه بینندگان تلویزیون، رایهای زیادی به کاندیداهای برنامههایی مثل «American Idol» و «The Voice» دادهاند؛ پس برنامههای تلویزیونی که مخاطبان را درگیر صحنههای خود کند، احتمالاْ نظر مردم را به سمت خود جلب میکند.
البته این موضوع بهگفتهی جیم اکو، مدیر اجرایی شرکت تولیدکنندهی محصولات تعاملی اکو (Eko)، ممکن است تغییر کند. دسترسی محدود به اینترنت پرسرعت، گسترش صفحات لمسی و بازیهای تعاملی، عرصه را بر تولیدات تعاملی تنگ کرده است. طبق گفته آقای اکو، «هماکنون بهترین زمان برای تبدیل تلویزیون تعاملی به یک تجربهی اصلی است».
همانطور که احتمالاً مطلع هستید، مایکروسافت با انتشار ویندوز ۱۰ شیوهی سنتی عرضهی ویندوز را کنار گذاشت و آغوشش را برای رویکرد سرویسمحور باز کرد. به واسطهی این رویکرد، مایکروسافت ویژگیها و خدمات جدید را به مرور زمان به هستهی اصلی این پلتفرم اضافه میکند تا راههای بیشتری برای کسب درآمد ایجاد شود.
بهعنوان نمونه، واندرایو، ایکس باکس لایو و آفیس ۳۶۵ از شاخصترین سرویسهایی هستند که امروزه کاربران میتوانند از آنها استفاده کنند؛ با این حال، این پایان کار نیست و برطبق گزارشات بهنظر میرسد قرار است اعضای جدیدی به این سرویسها اضافه شوند.
اخیراً گزارش جدیدی منتشر شده که از توسعهی سرویس استریمینگ جدید توسط تیمی با نام آرکادیاخبر میدهد؛ بهنظر میرسد که این تیم زیرمجموعهای از گروه سیستمعاملِ مایکروسافت است. تیم آرکادیا در حالِ توسعهی یک فناوری جدید به عنوان جایگزین سرویس استریم بازی Rio است که ردموندیها از آن در رویداد سالانهی ۲۰۱۳ رونمایی کردند.
براساس ادعای منابع خبری، این سرویس بر مبنای فناوری آژور (Azur) توسعه خواهد یافت و علاوه بر استریم آنلاین بازیها، قادر به اجرای اپلیکیشنها بر بستر اینترنت نیز خواهد بود. از این رو، مایکروسافت میتواند از این طریق، برنامهها و بازیهای اندرویدی را به دستگاههای ویندوزی بیاورد تا تجربهی کاربرانِ این سیستم عامل از خلأ نرمافزاری آسیبی نبیند.
مدتی پیش نیز مایکروسافت آگهی استخدامی را منتشر کرده بود که در آن از مهندسین ارشد نرمافزار برای مصاحبه با این شرکت دعوت به عمل آمده بود؛ نکتهی جالب در این آگهی، اشارهی ردموندیها به نام رمز آرکادیا است:
تیم آرکادیا که زیرمجموعهی گروه سیستم عامل است قصد دارد با به کارگیری فناوریهای جدید اپلیکیشنها، تجربهای ویژه و خاص را برای پلتفرم اصلی مایکروسافت به ارمغان بیاورد. ما به دنبال مهندسان باهوش و بااستعدادی هستیم که میتوانند برای تحقق حرکت بزرگ بعدی به مایکروسافت یاری برسانند.
کاندیداهای ایدهآل باید دارای صفاتی نظیر انگیزه درونی، تجربه، هدایتپذیری، روحیهی کارِ تیمی و انعطافپذیر باشند. افراد برگزیده باید بهدنبال راهحل ساده و بسیار ظریفی باشند تا پیچیدهترین چالشهای فنی و تجاری پشت سر گذاشته شوند. شما باید از کارکردن روی یک محصول ابتدایی هیجانزده و مشتاق باشید؛ زیرا در حال توسعهی چیزی هستید که پیشتر هرگز عرضه نشده است.
پس از انتشار این آگهی، بلافاصله نام آرکادیا توجهات را به خود جلب کرد؛ بنابراین اهالی مایکروسافت با حذف آگهی پیشین، نسخهی ویرایش شدهای را منتشر کردند که اگرچه دیگر اثری از نام آرکادیا در آن مشاهده نمیشد؛ اما همچنان اشاره به تیم استریمینگ قابلدرک بود.
تیم استریمینگ که زیرمجموعهی گروه سیستم عامل است قصد دارد با استفاده از فضای ابری، تجربهای ویژه و خاص را برای پلتفرم اصلی مایکروسافت بهارمغان بیاورد. این تجارب از مزیت سرویسهای پراکندهی جغرافیایی بهره خواهد برد تا محدودیتها را دوباره تعریف کند.
بخشی از این تیم در حال ساخت اپلیکیشنهای مربوط به کاربر است که سرویس را با دستگاههای مصرفی در میآمیزد. هماکنون تیم کوچکی داریم؛ اما روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود تا بهصورت اختصاصی برای یافتنِ بزرگترین چالش تجاری مایکروسافت بهروشی خلاقانه گام بردارند.
در هر دو آگهی قید شده که آشنایی با ساختار سیستمعاملهای اندروید و iOS یک مزیت حساب میشود. این میتوانند هم به این معنی باشد که مایکروسافت قصد دارد سرویس مورد بحث را برای دستگاههای غیرویندوزی منتشر سازد و هم میتوان اینگونه برداشت که که اهالی ردموند بهدنبال جذب افراد باتجربهای هستند که با سیستمعاملهای رقبا آشنایی کافی دارند.
باتوجه به اینکه این سرویس هنوز در مراحل اولیهی توسعه قرار دارد، انتظار نمیرود که مایکروسافت در رویداد آتی ویندوز سخنی دربارهی آن به میان آورد.
چند سال پیش بیان جملاتی از جانب یک مرد جوان، دنیا را متعجب کرد:
باید آگاه باشید هر مرزی که از آن عبور میکنید، هر خریدی که انجام میدهید، هر تماسی که برقرار میکنید، هر دکل تلفن همراهی که از کنار آن عبور میکنید، هر دوستی که دارید، مقالهای که نوشتید، سایتی که از آن بازدید میکنید، موضوعی که تایپ میکنید و بستهای که به جایی ارسال میکنید، همگی در دست یک سیستم است؛ سیستمی که دسترسیاش نامحدود است؛ اما حفاظت اطلاعاتش نه.
این عین جملاتی است که ادوارد اسنودن در گفتگوهای خود با لورا پواتراس فیلمساز بیان کرده است. این گفتهها به سال ۲۰۱۳ و هنگامی باز میگردد که اسنودن درمورد سیستمهای ردیابی و استراق سمعNSA با پواتراس در ارتباط بود. با این حال، از زمانی که فیسبوک پس از انتخابات سال ۲۰۱۶ تحت نظارت و حساسیت عمومی بیشتری قرار گرفت، این هشدار اسنودن به پواتراس بهطور فزاینده ای مورد توجه واقع میشود و چنین بهنظر میآید که گفتههای وی درمورد این پلتفرم اجتماعی مطرح هم صادق باشد.
در حال حاضر ما دسترسی بهظاهر نامحدود عملیات دادهکاوی فیسبوک را میشناسیم. ما میدانیم که این سیستم در گذشته و شاید در همین زمان فعلی، موارد نوشتهشده و پاکشده توسط کاربران، وبسایتهای مورد بازدید آنها و صفحاتی را که کاربران از آن بازدید میکنند (حتی زمانی که آفلاین باشند) ردگیری میکند. فیسبوک برنامههای کاربردی نصبشده توسط شما و دوستانان را ثبت میکند و سایر کارهایی از این دست. در برخی موارد احتمالا آنها از میزان دارایی کاربر و موجودی حساب بانکی وی نیز آگاه باشند.
ما همچنین میدانیم که فیسبوک میتواند امکانی را فراهم کند که کاربران با استفاده از اطلاعات تماسی که آن را هرگز در سایت ثبت نکردهاند، با تبلیغات مرتبطی هدف قرار گرفته شوند. کشمیر هیلیکی از کاربران فیسبوک است و در گزارشی برای پایگاه خبری گیزمودو، اشاره کرده بود که این شرکت حسابها و پروندههای مرتبطی را که بهدنبال پیدا کردنشان است، شکار میکند! این پرونده و دادهها بهعنوان مثال میتواند شماره تلفن دیگری باشد که شاید هیچگاه در حساب کاربری فیسبوکتان قرار ندادهاید. فیسبوک در ادامه به تبلیغکنندگان اجازه میدهد تا از این شماره استفاده کرده و آگهیهای مورد نظرشان را به بخش نیوز فید کاربر هدایت کنند.
بهعبارت دیگر، ما درمورد دسترسی بهظاهر نامحدود فیسبوک اطلاع داریم. از هفتهی گذشته هم اخباری پیرامون محدودیتهای حفاظتی این سیستم منتشر شده است و این دو رویداد، همان دو عامل کلیدی در انتهای صحبتهای ادوارد اسنودن هستند.
بهتازگی، حداقل ۵۰ میلیون کاربر فیسبوک یک پیام امنیتی دریافت کردند و به آنها هشدار داده شد که حساب کاربریشان در معرض خطر قرار گرفته است. شخصی در جایی، پلتفرم را هک کرده و به دهها میلیون حساب کاربری دسترسی پیدا کرده است. این بزرگترین شکاف امنیتی در تاریخ فیسبوک بود.
برپایهی اعلام فیسبوک، هکر (یا هکرها) از نقصی در سیستم استفاده کرده است که به او اجازه میداد تا توکنهای دسترسی به فیسبوک را سرقت کند. اینها معادل کلیدهای دیجیتالی است که افراد را بهصورت لاگینشده در فیسبوک نگه میدارد تا نیازی نباشد که کاربران در هر بار استفاده از برنامه، دوباره رمز عبور خود را وارد کنند. در حال حاضر، برخی کاربران دادخواست شکایتی علیه شرکت تنظیم کرده و در آن به بیتوجهی ادامهدار و مطلقی که فیسبوک برای نگهداری و بهبود [اطلاعات شخصی] صاحبان حساب در پیش گرفته است، اشاره کردهاند.
بهنظر میرسد که آسیبپذیری این پلتفرم در جایی مربوط به قابلیت «مشاهده بهعنوان» یا View As فیسبوک نهفته بوده است. این قابلیتی است که به کاربران اجازه میدهد تا پروفایل خود را از نگاه دیگران و آنگونه که سایر کاربران مشاهده میکنند، ببینند. علاوهبر ۵۰ میلیون حساب کاربری با مسائل امنیتی شناختهشده، فیسبوک به ۴۰ میلیون نفر دیگر هم هشدار داده است که آنها در سال گذشته در معرض جستجوی تعبیهشده در قابلیت View as بودهاند و از همین رو ممکن است خطری حساب کاربری آنها را تهدید کند.
این توضیح به چه معناست؟ میتوانیم بگوییم افرادی که قصد داشتهاند با کمک این قابلیت، درمورد نظارت سایر کاربران بر حساب خودشان آگاهی بیشتری داشته باشند و خودشان را از نظارت ناخواسته مصون نگه دارند، این بار عملا تحت نظارت ناخواسته قرار گرفتهاند؛ توسط هکرها.
این وقایع شرحی مفید و مختصر از یک مسئلهی اساسی هستند: با وجود افشاگریهای اسنودن، بحث نظارت و حفاظت از اطلاعات کاربران کمتر مورد توجه بوده و عملا هنوز هم در موضع ضعف هستیم.
مکس رید، سال گذشته در مقالهای منتشرشده در مجلهی نیویورک، پرسشی را پیش روی خوانندگان گذاشت:
آیا مارک زاکربرگ، موسس و مدیرعامل فیسبوک، واقعا فکر میکرده است که پلتفرمش عملا چگونه خواهد بود؟ فیسبوک به اندازهی زیادی رشد کرده و بهاندازهای همهشمول شده است که ما دیگر نمیتوانیم همهی آن را در آن واحد درک کنیم.
مکس رید در ادامه اشاره میکند که فیسبوک مانند یک شی چهار بعدی است و بخشهایی از آن را هم تنها هنگامی درک میکنیم که از میان دنیای سهبعدی قابل درک برای خودمان عبور کند.
در آن زمان، زاکربرگ مشغول برگزار کردن یک تور در سراسر ایالات متحده بود. این درواقع آخرین مورد از مجموعه برنامههای بلندپروازانهای بود که زاکربرگ تا به حال برای خود در نظر گرفته است (پروژهی قبل از آن مربوط به خوردن گوشت تنها از حیواناتی بود که خودش شکارشان کرده باشد!). تور سراسری منجر به طرح این سوال در اذهان شد که آیا زاکربرگ در حال برنامهریزی برای ورود جدی به دنیای سیاست است؟ مکس رید درمورد تعامل مدیرعامل فیسبوک با مردم در هر ایالت تامل دقیقتری داشت و سعی کرد تا از دیدههای خود نتایجی منطقی برسد. وی چنین نتیجه گرفت:
اگر فیسبوک بزرگتر، جدیدتر و مرموزتر از یک شرکت صرف باشد، بهطور قطع سفر زاکربرگ هم بزرگتر، جدیدتر و مرموزتر از یک برنامهی ریاست جمهوری صرف خواهد بود.
البته نظرات او شامل شماری از امکانات احتمالی دیگر هم میشد؛ امکان اینکه فیسبوک یک دولت نظارتی است و و زاکربرگ هم نقش یک دیکتاتور را در زمینهی تبلیغات و پروپاگاندا ایفا میکند. امامارک زاکربرگ در عمل بیشتر از هر چیز دیگری، هدف گسترش وبسایت خود را دنبال میکرد. او در حال جمعآوری اطلاعات بود. در میان همهی طریقههایی که با استناد به آن ممکن است فیسبوک را در حال حاضر شبیه یک ابزار برای نظارت دولتی بدانیم (اگر نگوییم که آنها خودشان یک دولت نظارتکننده هستند)، یک مورد اشتراک با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی دولتی ما را به فکر فرو خواهد برد: فلسفه مشترک جمع آوری دادهها. این چیزی نیست که بهسادگی بتوانیم از کنارش بگذریم.
جیمز بریدل در کتاب «عصر تاریک جدید: فناوری و هدف آیند» مینویسد:
آژانس امنیت ملی [NSA] معتقد است که در قلب جهان رازهایی وجود دارد و ما اگر بتوانیم به آنها پی ببریم، همه چیز بهتر خواهد شد. آژانس برای رسیدن به این رازها، تا جایی که میتواند اقدام به جمعآوری اطلاعات میکند و برای این کار از منابع بسیاری بهره میبرد؛ تحت این تصور که همهی این اطلاعات در جایی با یکدیگر سازگار درمیآیند تا به شناخت واضحتر و قابل فهمتر جهان کمک کنند. در این مسیر شاید از وقوع حوادثی پیشگیری شود یا شاید برخی حملات تروریستی ناکام بمانند. در این گفتمان، دانش کلی برابر است با حفاظت کامل.
Facebook نیز با کمی تغییر به همین نگاه باور دارد. زاکربرگ در سال گذشته در همین راستا در بیانیهی خودش به این موضوع اشاره کرد و این بخش از مطلب کاملا با حروف بولد و مشخص هایلایت شده بود. وی تصریح کرده بود:
فیسبوک میخواهد زیرساخت اجتماعی را توسعه دهد که مردم در آن قدرت ایجاد یک جامعهی جهانی را داشته باشند؛ جامعهای که برای همهی ما نتیجهبخش باشد. زاکربرگ و بهدنبال آن فیسبوک، میخواهند مردم زمین را متحد کنند؛ حالا شاید نه از نظر ایدئولوژیکی یا سیاسی، ولی دستکم از لحاظ تکنولوژیکی قصد این کار را دارند.
اما پرسش این است که فیسبوک چگونه این کار را انجام میدهد؟ با یافتن اطلاعاتی پیرامون شما (تا حد امکان) و استفاده از آن اطلاعات برای اتصال شما بهعنوان یک کاربر به قسمتهای دیگر از شبکه. بهنظر میرسد در اینجا هم اعتقاد بر این است که در قلب جهان رازی وجود دارد و اگر آن راز کشف شود، میتواند تمام زندگی را بیاندازه بهتر کند. فیسبوک دادههای ما را جمعآوری میکند؛ غول شبکهی اجتماعی این کار را بهطور وسواسآمیزی انجام میدهد و برای حل معماهای موجود تلاش میکند. اگر تنها فیسبوک بتواند همهچیز را در مورد همه بداند، طبق نظریهی فوق باید به این نتیجه برسیم که فیسبوک میتواند همهی ما را متحد کند.
در نهایت، جدای از این که مخاطب ما NSA است یا فیسبوک، منطق حاکم بر سیستم ما را با یک نتیجهی قطعی روبرو میکند: در برخی موارد، این نهادها (دولت و شرکتهای بزرگ)، ما را بهتر از خودمان میشناسند و فقط هم در همین صورت است که جامعهای کامل میتواند ساخته شود. اکنون پس از گذشت ۵ سال هنوز هم ما یک سوال بیپاسخ را پیش روی خود میبینیم: آیا چنین هدفی واقعا ممکن است؟ آیا مزایای یک جامعهی واحد و جهانی واقعا بهاندازهای هستند که شرکتها امنیت اطلاعات کاربران را هم قربانی این هدف کنند؟ درست مانند اتفاقی که چند روز پیش افتاد. آیا واقعا باید برای تبدیل شدن ایدهی زاکربرگ به واقعیت صبر کنیم و قانع شویم که تمام این سرقتهای اطلاعاتی و عدم امنیت دادههایمان، ارزش یک هدف مهمتر را دارد؟